القاپذیری
القاپذیری به لحاظ روانشناختی با تلقینپذیری متفاوت است. در القا یک رای آنقدر تکرار میشود تا تکرار جای دلیل را بگیرد. اگر من گفتم فلان گزاره صحیح است شما از من انتظار دلیل دارید اما من به جای اینکه دلیل بیاورم 200 بار فلان گزاره را تکرار میکنم و کمکم ما فکر میکنیم که تکرار مدعا جای دلیل را میگیرد. یعنی به جای اقامه دلیل خود مدعا تکرار میشود و این هنری است که در پرودیاگاندا یا آوازهگری وجود دارد.
اینکه رسانهها وقتی در دست قدرتها قرار میگیرند آنها خوشحال میشوند به دلیل وجود همین روحیه القاپذیری در مردم است. والا اگر ملتی القاپذیر نباشد هرچه که رسانهها بگویند چون دائما دلیل میخواهند کسی از به دست گرفتن رادیو و تلویزیون اظهار خوشحالی نمیکند.
تقلید
منظور من از تقلید نه آنست که در فقه گفته میشود. مراد تقلید به معنای روانشناختی آن است. یعنی اینکه من آگاهانه یا ناآگاهانه تحت الگوی شخصی باشم.
یعنی من خودم را مانند تو میکنم و به تو تشبه میجویم و تقلید، یعنی من تو را الگو گرفتهام. آنچه که در عرفان گفته میشود که تشبه به خدا بجویید اگر این کار را با انسانها انجام دادیم تعبیر به تقلید میشود و این تقلید هم در ادیان و مذاهب و عرفان مورد توبیخ است.
تعبد
تعبد یعنی سخنی را پذیرفتن صرفا به این دلیل که فلان شخا آن را گفته است. یعنی اینکه اگر صورت استدلالی من ذهن من را آزار ندهد که فلان گزاره صحیح است چون فلان شخا گفته است فلان گزاره صحیح است من اهل تعبدم. آیهای در قرآن است که معمولا کمتر نقل میشود اتخذو احبارهم و رهبانهم من دونا... که در باب روحانیت نصاری و یهود است که فراوان میگوید که یهودیان و نصاری روحانیون خود را میپرستیدند چه من دونا... را به جای خدا بگیرم یا علاوه بر خدا. صحابی از امام باقر میپرسد که آیا واقعا میپرستیدند حضرت در جواب میگوید هرگز اینگونه نیست روحانیون مسیحی به مردم نمیگفتند که ما را بپرستید و اگر هم میگفتند کسی نمیپرستید. اما اینکه قرآن به آنها این نسبت را میدهد به این دلیل است که رفتاری که با خدا باید میداشتند با روحانیون خود داشتند. مجموعه عوامل دسته دوم ناشی از یک عمل واحد است و آن اینکه ما زندگی اصیل نداریم. زندگی اصیل به تعبیر روانشناسان انسانگرا و به تعبیر عرفا یعنی زندگی براساس فهم و تشخیا خود. زندگی اصیل را فقط کسانی انجام میدهند که دو سرمایه دارندأ عقل در مسائل نظری و وجدان در مسائل عملی.